قصههای نان و نمک(73)/ روایت یک جلسه ناتمام
در جلسهای که با یکی از مدیران در دفتر کارش برگزار شده است، وی با حوصله به بیان نظرات و دیدگاههای خود میپردازد. من و همکارم به دقت به سخنان او گوش میدهیم و نکات مهم را در دفتری که همیشه به همراه دارم، یادداشت میکنم. به محض اینکه نوبت به من میرسد...